گرد کردن. فراهم کردن. بهم پیوستن، به دسته کردن. دسته بستن. به قسمتهای منظم تقسیم کردن، تعصب. تحزب. گروه گروه کردن. - دسته بندی کردن، دسته بستن. - ، به گروهها و حزبها منقسم ساختن. - ، طبقه بندی کردن. ورجوع به دسته بستن شود
گرد کردن. فراهم کردن. بهم پیوستن، به دسته کردن. دسته بستن. به قسمتهای منظم تقسیم کردن، تعصب. تحزب. گروه گروه کردن. - دسته بندی کردن، دسته بستن. - ، به گروهها و حزبها منقسم ساختن. - ، طبقه بندی کردن. ورجوع به دسته بستن شود